جدول جو
جدول جو

معنی ترازو ساختن - جستجوی لغت در جدول جو

ترازو ساختن(فِ رِ دَ)
ترازو کردن. ساختن و درست کردن ترازو:
ز نارنج اگر طفل سازد ترازو
که نارنج و زر هر دو یکسان نماید.
خاقانی.
رجوع به ترازو کردن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ دَ)
آهنگ ساختن:
خونم زدیده مطرب امشب روانه ساخت
یا رب چه درد داشت کسی کآن ترانه ساخت ؟
باقر کاشی (از ارمغان آصفی)
لغت نامه دهخدا
(مُ شَ / شِ رَ)
نو کردن. تجدید کردن:
طالب آیین ترنم تازه ساخت
چون نسازد، عندلیب آمل است.
کلیم (از آنندراج).
و بر این قیاس است تازه ساختن داغ، یعنی تجدید کردن سوگ و غم. رجوع به مجموعۀ مترادفات ص 87 شود، تازه ساختن بنا، عمارت و غیره، آن را به نوی ساختن
لغت نامه دهخدا
(پَ سَ شُ دَ)
دراز کردن. طویل قرار دادن: تطریح، تمتیع، طرمحه، دراز ساختن بنا. (از منتهی الارب) ، ممتد کردن. کشیدن
لغت نامه دهخدا
تصویری از تازه ساختن
تصویر تازه ساختن
نو کردن تجدید کردن
فرهنگ لغت هوشیار